مرا کناره ی جویی و یک سبوی شراب
هزار بار زجنت به است و بوی شراب
کنون که در دم نزعم پیاله ده که به گور
کسی شراب برد به که آرزوی شراب
عجب که روزه ما را خدا قبول کند
هلال عید نه بینم اگر به روی شراب
اگر بهشت نبودی مقام می خواران
نیافریدی دروی خدای جوی شراب
نه کعبه است که ره بی دلیل نتوان رفت
به سوی میکده ات رهنماست بوی شراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بس به می شدم آلوده چون سبوی شراب
توان مقام مرا یافتن به بوی شراب
گل امید من آن روز رنگ می گیرد
که بشنوم ز لب لعل یار، بوی شراب
اگر چه گرد برآورده ام ز میکده ها
[...]
بر آن سرم که کنم فاش گفتگوی شراب
گواه مستی زاهد شوم چه بوی شراب
رسانده ایم به جایی شراب خوردن را
که پشت دست نهد پیش ما سبوی شراب
به محفلی که نباشی چو موج می خندان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.