گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱

 

اول دفتر به نام ایزد دانا

صانع پروردگار حی توانا

اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم

صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از در بخشندگی و بنده‌نوازی

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

 

روی تو خوش می‌نماید آینهٔ ما

کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

چون می روشن در آبگینهٔ صافی

خویِ جمیل از جمالِ روی تو پیدا

هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴

 

سرو چمن پیش اعتدال تو پست است

روی تو بازار آفتاب شکسته‌ست

شمع فلک با هزار مشعل انجم

پیش وجودت چراغ بازنشسته‌ست

توبه کند مردم از گناه به شعبان

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است

پیر نگردد که در بهشت برین است

دیگر از آن جانبم نماز نباشد

گر تو اشارت کنی که قبله چنین است

آینه‌ای پیش آفتاب نهادست

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

این که تو داری قیامتست نه قامت

وین نه تبسم که معجزست و کرامت

هر که تماشای روی چون قمرت کرد

سینه سپر کرد پیش تیر ملامت

هر شب و روزی که بی تو می‌رود از عمر

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

 

زنده شود هر که پیش دوست بمیرد

مرده دلست آن که هیچ دوست نگیرد

هر که ز ذوقش درون سینه صفاییست

شمع دلش را ز شاهدی نگزیرد

طالب عشقی دلی چو موم به دست آر

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲

 

حسن تو دایم بدین قرار نماند

مست تو جاوید در خمار نماند

ای گل خندان نوشکفته نگه دار

خاطر بلبل که نوبهار نماند

حسن دلاویز پنجه‌ایست نگارین

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

یار من و شمع جمع و شاه قبایل

جلوه کنان می‌روی و باز می‌آیی

سرو ندیدم بدین صفت متمایل

هر صفتی را دلیل معرفتی هست

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴

 

ما در خلوت به روی خلق ببستیم

از همه بازآمدیم و با تو نشستیم

هر چه نه پیوند یار بود بریدیم

وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم

مردم هشیار از این معامله دورند

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص)

 

ماه فروماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش اتابک سعدبن ابوبکر بن سعدبن زنگی بن مودود

 

مطرب مجلس بساز زمزمهٔ عود

خادم ایوان بسوز مجمرهٔ عود

قرعهٔ همت برآمد آیت رحمت

یار درآمد ز در به طالع مسعود

دوست به دنیا و آخرت نتوان داد

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۳ - خسرو من چون به بارگاه (برآید)

 

خسرو من چون به بارگاه برآید

نعره و فریاد از سپاه برآید

عاشق صادق ز خان و مان بگریزد

مرد توانگر ز مال و جاه برآید

بر سر کویش نظاره کن که هزاران

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵

 

حاجت خلق از در خدای برآید

مرد خدایی چکار بر در والی؟

راغب دنیا مشو که هیچ نیرزد

هر دو جهان پیش چشم همت عالی

سعدی
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

اول اردیبهشت ماه جلالی

بلبل گوینده بر منابر قضبان

بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی

همچو عرق بر عذار شاهد غضبان

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۳

 

چون نبود خویش را دیانت و تقوی

قطع رحم بهتر از مودت قربی

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷

 

فضل و هنر ضایع است تا ننمایند

عود بر آتش نهند و مشک بسایند

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷

 

اِن لَم اَمُت یَومَ الوَداعِ تَأسُّفاً

لا تَحسَبونی فی المَوَدَّةِ مُنصِفاً

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

چون سگ درنده گوشت یافت نپرسد

کاین شتر صالح است یا خر دجال

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

دیدهٔ اهلِ طمع به نعمتِ دنیا

پُر نشود همچنان که چاه به شبنم

سعدی
 
 
sunny dark_mode