گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

چشم تو کو جز دل سیاه ندارد

دل برد از مردم و نگاه ندارد

بی رخت ای آفتاب پرتو رویت

روز منست آن شبی که ماه ندارد

با همه ینبوع نور چشمه خورشید

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز

عشق تو چون آتش وفراق تو جان سوز

شوق لقاء تو باده طرب انگیز

عشق جمال تو آتشی است جهان سوز

دردل مجنون چه سوز بود زلیلی

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

ای غم تو روغن چراغ ضمیرم

کم مکن ای دوست روغنم که بمیرم

کز مدد روغن تو نور فرستد

سوی فتیل زبان چراغ ضمیرم

چون بهوای تو عشق زنده دلم کرد

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

بی تو بحال عجب همی گذرانم

روز و شبی درتعب همی گذرانم

کار رسیده بجان چه بود که دیدی

جان رسیده بلب همی گذرانم

بی رخ چون آفتاب وروی چو ماهت

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

کیست درین دور پیر اهل معانی

آنکه بهم جمع کرد عشق و جوانی

قربت معشوق از اهل عشق توان یافت

راه بود بی شک از صور بمعانی

گر تو چو شاهان برین بساط نشینی

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۷

 

درتو، زهی صورت تو گنج معانی،

لطف الهی خزینه ییست نهانی

در صفت صورت تو لال بماند

ناطقه را گر زبان شوند معانی

هرکه ترا بر زمین بدید ندارد

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱

 

دیده تحمل نمی کند نظرت را

پرده برافگن رخ چو ماه و خورت را

نزد من ای از جهان یگانه بخوبی

ملک دو عالم بهاست یک نظرت را

مشکلم است این که چون همی نکند حل

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

ای که ز من میکنی سؤال حقیقت

من چو تو آگه نیم ز حال حقیقت

عقل سخن پرور است جاهل ازین علم

نطق زبان آور است لال حقیقت

تا ز کمال یقین چراغ نباشد

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود

کآمدن من بسوی ملک جهان بود

بهر عمارت سعود را چه خلل شد

بهر خرابی نحوس را چه قران بود

بر سرخاکی که پایگاه من و تست

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

ای پسر از مردم زمانه حذر گیر

بگذر ازین کوی و خانه جای دگر گیر

در تو نظرهای خلق تیر عدو دان

تیغ بیفگن برای دفع سپر گیر

چون تو ندانی طریق غوص درین بحر

[...]

سیف فرغانی
 
 
sunny dark_mode