گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۳

 

این چار رباعی از شه تاجور است

کارایش دیوان قضا و قدر است

چون بنویسی دهندهٔ کام دل است

چون بسرایی برندهٔ هوش سر است

«امروز سوار اسب رهوار شدم

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

از کشت عمل بس است یک خوشه مرا

در روی زمین بس است یک گوشه مرا

تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم

چون مرغ بس است دانه‌ای توشه مرا

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

دوشینه فتادم به رهش مست و خراب

از نشهٔ عشق او نه از بادهٔ ناب

دانست که عاشقم ولی می‌پرسید

این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

تا قبلهٔ ابروی تو ای یار کج است

محراب دل و قبلهٔ احرار کج است

ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم

آن قبله مراست گرچه بسیار کج است

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

فرموده خدا بزرگی آیین من است

تمکین شهان ز فر تمکین من است

فرماندهٔ اختران به صد جاه و جلال

فرمان بر شاه ناصرالدین من است

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست

بیمار و غریب و در به در گشتهٔ تست

برگشتگی بخت و سیه روزی او

از مژگان سیاه برگشتهٔ تست

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

آمد مه شوال و مه روزه گذشت

وایام صیام و رنج سی روزه گذشت

صد شکر خدا که روزی روزهٔ ما

گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

تا دل به برم هوای دل‌بر دارد

افسانهٔ عشق دل‌بر از بر دارد

دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری

دل از دل‌بر چگونه دل بر دارد

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

زلفین سیه که در بناگوش تواند

سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند

سایند سر از ادب به پایت شب و روز

آری دو سیاه حلقه در گوش تواند

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

از هر دو جهان مرا مقید کردند

وان گه به مدیح شه مقید کردند

این نامه که مدح ناصرالدین شاه است

ترتیب وی از خط محمد کردند

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰

 

یک عمر شهان تربیت عیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را

کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

آشفته سخن چو زلف جانان خوش تر

چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر

مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من

مجموعهٔ عاشقان پریشان خوش تر

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲

 

تا دل به هوای وصل جانان دادم

لب بر لب او نهاده و جان دادم

خضر ار ز لب چشمهٔ حیوان جان یافت

من جان به لب چشمهٔ حیوان دادم

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

گاهی هوس بادهٔ رنگین دارم

گاه آرزوی وصل نگارین دارم

گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش

یارب چه کنم، کیم، چه آیین دارم

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

بگذار که خویش را به زاری بکشم

مپسند که بار شرمساری بکشم

چون دوست به مرگ من به هر حال خوش است

من نیز به مرگ خود به هر حال خوشم

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

تا دست ارادت به تو داده‌ست دلم

دامان طرب ز کف نهاده‌ست دلم

ره یافته در زلف دل آویز کجت

القصه به راه کج فتاده‌ست دلم

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

بگذار که تا می خورم و مست شوم

چون مست شوم به عشق پا بست شوم

پابست شوم به کلی از دست شوم

ار مست شوم نیست شوم، هست شوم

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

تو مردمک چشم من مهجوری

زان با همه نزدیکیت از من دوری

نی نی غلطم تو جان شیرین منی

زان با منی وز چشم من مستوری

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode