گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹

 

بی‌ثمری حصار شد در چمن امید ما

طرهٔ امن شانه‌زد سایهٔ برگ‌بید ما

آینه‌داری فنا ناز هوس نمی‌کشد

خط به رقم‌کشیده‌اند از ورق سفید ما

دردسر جهان رنگ درخور دانش است و بس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳

 

فقر نخواست شکوهٔ مفلسی ازگدای ما

ناله به خواب ناز رفت در نی بوریای ما

شکرقبول عاجزی تا به‌کجا ادانیم

گشت اجابت از ادب درکف ما دعای ما

در چه‌بلافتاده است‌، خلق زکف چه‌داده است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

کلک مصوراز چه ننگ‌،‌کرد نظربه‌سوی ما

رنگ شکسته غیرشرم خنده نزدبه روی ما

چارهٔ عیب زندگی غیر عدم‌که می‌کند

سخت به روی ما فتاد بخیهٔ بی‌رفوی ما

باهمه وضع پیش و پس نیست‌کسی خلاف‌کس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰

 

کار به نقش پا رساند جهد سر هواییت

شمع صفت به داغ برد آینه خودنماییت

دل به غبار وهم و وظن رفت زشغل ما و من

آینه ‌ها به باد داد زنگ نفس‌ زداییت

فقر نداشت این‌قدر رنج خیال پا و سر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۴

 

شرم‌قصورم از سخن‌، شکوه‌اعتبار برد

آینه‌درای عرق از نفسم غبار برد

جز خط جاده ادب قاصد مدعا نبود

لغزش پا به دامنم نامه به‌ کوی یار برد

بسکه به بارگاه فضل‌، رسم قبول عام بود

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۰

 

آه به دوستان دگر عرض دعا که می‌برد

اشک چکید و ناله رفت‌، نامهٔ ما که می‌برد

توأم گل دمیده‌ایم دامن صبح چیده‌ایم

در چمنی‌که رنگ ماست بوی وفا که می‌برد

نغمهٔ محفل‌کرم وقف جنون سایل است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۲

 

تا ز چمن دماغ را بوی بهار می‌رسد

ضبط‌ خودم‌ چه ‌ممکن ‌است نامهٔ ‌یار می‌رسد

گوش دل ترانه‌ام میکدهٔ جنون‌ کنید

ناله به یاد آن نگه نشئه سوار می‌رسد

شوخی ‌وضع‌ چشم و لب‌ گشت به‌ کثرتم سبب

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۴

 

آه به درد عجز هم‌ کوشش ما نمی‌رسد

آبله‌گریه می‌کند اشک به پا نمی‌رسد

نغمهٔ‌ساز ما و من تفرقهٔ ‌دل است و بس

تا دو دلش نمی‌کنی لب به صدا نمی‌رسد

چند به فرصت نفس غره ی ناز زیستن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۸

 

نشئهٔ‌گوشهٔ دل از دیر و حرم نمی‌رسد

سر به هزار سنگ زن درد بهم نمی‌رسد

آنچه ز سجده‌گل‌کند نیست به ساز سرکشی

من همه جا رسیده‌ام نی به قلم نمی‌رسد

نیست‌کسی ز خوان عدل بیش‌ربای قسمتش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۵

 

جبههٔ‌حرص اگر چنین‌گرد ره هوس‌کشد

آینه در مقابلم گر بکشی نفس کشد

هرزه‌در است گفتگو ورنه تأمل نفس

پیش برد ز کاروان هر قدمی که پس کشد

سنگ ترازوی وقار میل شکست ‌کس نکرد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۵

 

وهم بلند وپست جاه چند دلت سیه‌کند

گر گذری ز بام و در سایه بساط ته ‌کند

رفع غبار وهم و ظن آن همه‌کذب داشته‌ست

یک مژه‌ گر به هم خورد نقش جهان تبه‌کند

داد نشان میکشان‌گر ندهد سپهر دون

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۲

 

بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمی‌کند

در قفس حبابها، باد وطن نمی‌کند

لب مگشای چون صدف تا گهر آوری به‌ کف

گوش طلب‌که‌کارگوش هیچ دهن نمی‌کند

قطره محیط می‌شود چون ز سحاب شد جدا

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۴

 

طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود

آب‌ گهر دمد ز صبر خاک فسرده زر شود

همت ‌پیری‌ام رساست‌ ضعف حصول مدعاست

هرچه به فکر آن میان حلقه شود کمر شود

پایهٔ اعتبارها فتنه کمین آفت است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۰

 

فرصت ناز کر و فر ضامن ‌کس نمی‌شود

باد و بروت خودسری مد نفس نمی‌شود

دل به تلاش خون‌کنی تا برسی به ‌کوی عجز

پای مقیم دامنت آبله‌رس نمی‌شود

عین و سوا فضولی فطرت بی‌تمیز توست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۸

 

سعی نفس‌ کفیل ‌توست زحمت جستجو مبر

ربشه دواندنش بس‌ست پای رسیدن ثمر

درخط مرکز وفا ننگ بلند و پست نیست

سر به طواف پا بریم‌ گر نرسد قدم به سر

داغ فسون هستی‌ام معنی دل ز ما مپرس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۹

 

گاه به رنگ مایلی‌ گاه به بوی بی ‌نسق

دستهٔ باطلت که‌بست ای‌چمن حضور حق

تا تو ز حرص بگذری و ز غم جوع وارهی

چیده زمین و آسمان عالم ‌کاسه و طبق

عمر شد و همان بجاست غفلت خودنمایی‌ات

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۱

 

تا نفس آب زندگیست هیچ به بو نمی‌رسم

با تو چنانکه بیخودم بی‌ تو به تو نمی‌رسم

خجلت هستی‌ام چو صبح‌ در عدم آب می‌کند

جیب چه رنگ بر درم من ‌که به بو نمی‌رسم

در سر کوی میکشان نشئهٔ خجلتم رساست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۷

 

دیدهٔ انتظار را دام امید کرده‌ایم

ای قدمت به چشم ما خانه سفید کرده‌ایم

دل به خیالت انجمن دیده به حیرتت چمن

سیر تأملی که دل تا مژه عید کرده‌ایم

همچو صدف قناعتست بوتهٔ امتحان فقر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۶

 

ما و نگاه شرمگین از تک و تاز دوختن

آبله سا به پای عجز چشم نیاز دوختن

ضبط نفس زکف مده فرصت چاره نازک است

غنچه قبا به خاک داد در غم باز دوختن

عشق جنون ترانه است‌، ناله نفس بهانه است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۱

 

سوخته لاله‌زار من رفته گل از کنار من

بی‌تو نه رنگم و نه بو ای ‌قدمت بهار من

دوش نسیم مژده‌ای گل به سر امید زد

کز ره دور می‌رسد سرو چمن سوار من

گر به تبسمی رسد صبح بهار وعده‌ات

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode