×
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰
زاهدِ خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت با سرِ پیمانه شد
صوفیِ مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد
شاهدِ عهدِ شباب آمده بودش به خواب
[...]
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۷
دلبر و جانان من برد دل و جان من
برد دل و جان من دلبر و جانان من
از لب جانان من زنده شود جان من
زنده شود جان من از لب جانان من
روضه ی رضوان من خاک سر کوی دوست
[...]
حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ
حافظ خلوتنشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد