گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - درمعنی عشق گوید

 

مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور

میان عاشق و معشوق بنگر

نگه کن تا چه باید هر دوانرا

وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر

چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - نیز درمدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید

 

مرا با عاشقی خوش بود هموار

کنون خوشتر، که در خور یافتم یار

کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد

مه دو هفته من سر ز کهسار

کنون خوشتر، که با او بوده ام دی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیر ایاز اویماق منظور و محبوب سلطان محمود گوید

 

غم نادیدن آن ماه دیدار

مرا در خوابگه ریزد همی خار

شب تاری همه کس خواب یابد

من از تیمار او تا روز بیدار

گهی گویم: رخت کی بینم ای دوست

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در مدح خواجه ابوالمظفر گوید

 

دلم در جنبش آمد بار دیگر

ندانم تا چه دارد باز در سر

همانا عشقی اندر پیش دارد

بلایی خواهد آوردن به من بر

بگردد تا کجا بیند بگیتی

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۶ - ازوست

 

شه زاولستان محمود غازی

سر گردنکشان هفت کشور

به نیزه کرگدن را بر کند شاخ

به زوبین بشکند سیمرغ را پر

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۰

 

به مهمان هوازی شاد گردم

ز دست رنج و غم آزاد گردم

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۲

 

ایا خورشید سالاران گیتی

سوار رزمساز و گرد نستوه

فرخی سیستانی
 
 
sunny dark_mode