گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۴

 

عشق تو خواند مرا کز من چه می‌گذری

نیکو نگر که منم آن را که می‌نگری

من نزل و منزل تو من برده‌ام دل تو

که جان ز من ببری والله که جان نبری

این شمع و خانه منم این دام و دانه منم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۵

 

در لطف اگر بروی شاه همه چمنی

در قهر اگر بروی که را ز بن بکنی

دانی که بر گل تو بلبل چه ناله کند

املی الهوی اسقا یوم النوی بدنی

عقل از تو تازه بود جان از تو زنده بود

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode