گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰

 

ناگه از میکده فغان برخاست

ناله از جان عاشقان برخاست

شر و شوری فتاد در عالم

های و هویی از این و آن برخاست

جامی از میکده روان کردند

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵

 

دل، چو در دام عشق منظور است

دیده را جرم نیست، معذور است

ناظرم در رخت به دیدهٔ دل

گرچه از چشم ظاهرم دور است

از شراب الست روز وصال

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

شاد کن جان من، که غمگین است

رحم کن بر دلم، که مسکین است

روز اول که دیدمش گفتم:

آنکه روزم سیه کند این است

روی بنمای، تا نظاره کنم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

هر دلی کو به عشق مایل نیست

حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست

زاغ گو، بی‌خبر بمیر از عشق

که ز گل عندلیب غافل نیست

دل بی‌عشق چشم بی‌نور است

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷

 

ساقی، ار جام می، دمادم نیست

جان فدای تو، دردیی کم نیست

من که در میکده کم از خاکم

جرعه‌ای هم مرا مسلم نیست

جرعه‌ای ده، مرا ز غم برهان

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

هر که را جام می به دست افتاد

رند و قلاش و می‌پرست افتاد

دل و دین و خرد زدست بداد

هر که را جرعه‌ای به دست افتاد

چشم میگون یار هر که بدید

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵

 

باز دل از در تو دور افتاد

در کف صد بلا صبور افتاد

نیک نزدیک بود بر در تو

تا چه بد کرد کز تو دور افتاد

یا حسد برد دشمن بد دل

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

پشت بر روزگار باید کرد

روی در روی یار باید کرد

چون ز رخسار پرده برگیرد

در دمش جان نثار باید کرد

پیش شمع رخش چو پروانه

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵

 

روی ننمود یار چتوان کرد

نیست تدبیر کار، چتوان کرد؟

بر درش هر چه داشتم بردم

نپذیرفت یار، چتوان کرد؟

از گل روی یار قسم دلم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶

 

روی ننمود یار چتوان کرد؟

چیست تدبیر کار چتوان کرد؟

در دو چشم پر آب نقش نگار

چون نگیرد قرار چتوان کرد؟

در هر آیینه‌ای نمی‌گنجد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

آشکارا نهان کنم تا چند؟

دوست می‌دارمت به بانگ بلند

دلم از جان نخست دست بشست

بعد از آن دیده بر رخت افکند

عاشقان تو نیک معذورند

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵

 

هر که در بند زلف یار بود

در جهانش کجا قرار بود؟

وانکه چیند گلی ز باغ رخش

در دلش بس که خار خار بود

وانکه یاد لبش کند روزی

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

وه! که کارم ز دست می‌برود

روزگارم ز دست می‌برود

خود ندارم من از جهان چیزی

وآنچه دارم ز دست می‌برود

یک دمی دارم از جهان و آن نیز

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳

 

چون تو کردی حدیث عشق آغاز

پس چرا قصه شد دگرگون باز؟

من ز عشق تو پرده بدریده

تو نشسته درون پرده به ناز

تو ز من فارغ و من از غم تو

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶

 

بی‌جمال تو، ای جهان افروز

چشم عشاق، تیره بیند روز

دل به ایوان عشق بار نیافت

تا به کلی ز خود نکرد بروز

در بیابان عشق پی نبرد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵

 

حبذا عشق و حبذا عشاق

حبذا ذکر دوست را عشاق

حبذا آن زمان که پردهٔ عشق

بیخود از سر کنند با عشاق

نبرند از وفا طمع هرگز

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵

 

أکُئوس تلالات بمدام

ام شموس تهللت بغمام

از صفای می و لطافت جام

در هم آمیخت رنگ جام، مدام

همه‌جا مست و نیست گویی می

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

نیست کاری به آنم و اینم

صنع پروردگار می‌بینم

صبر از تو نکرد دل، والله

نیست پروای عقلم و دینم

سخنی، کز تو بشنود گوشم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹

 

ما دگرباره توبه بشکستیم

وز غم نام و ننگ وارستیم

خرقهٔ صوفیانه بدریدیم

کمر عاشقانه بر بستیم

در خرابات با می و معشوق

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳

 

من که هر لحظه زار می‌گریم

از غم روزگار می‌گریم

دلبری بود در کنار مرا

کرد از من کنار، می‌گریم

از غم غمگسار می‌نالم

[...]

عراقی
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode