عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد
سر زنجیر گیرد و ز در عقلم درون آرد
من و رد و قبول بزم سلطانی که دربانش
به سد خواری کند بیرون به سد عزت درون آرد
به جرم عشق دربند یکی سلطان بی رحمم
که هرکس آید از دیوان او فرمان خون آرد
سر خسرو ز گل گردد گران فرهاد را نازم
که گلگون را به گردن گیرد و از بیستون آرد
کمند جذبهٔ معشوق اگر در جان نیاویزد
کسی پروانه را در آتش سوزنده چون آرد
برو فارغ نشین وحشی که نخل آرزومندی
نیارد بار اگر هم آورد بار زبون آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسون آرد
با آسوده را کز دست بیخوابی زبون آرد
مرا باری برآمد جان ازین جان درون مانده
کسی باشد که دل بشکافد و او را برون آرد
گله از باد می کردم که نارد زو به جز گردی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.