جلوه صبح ازل یک پرتوی از روی اوست
تاری شام ابد اندر شکنج موی اوست
قاب و قوسین و کمان رستتم و تیغ دو سر
این همه اندر اشارات خم ابروی اوست
کعبه و دار السلام و وادی طورو بهشت
یک مقام امن از خیل گدای کوی اوست
اژدهای سحرخوار ان طره جادو فریب
دست موسائی نهان اندر خم گیسوی اوست
هندوان گر میپرستند آفتاب آسمان
آفتاب و ماه و انجم یکسره هندوی اوست
آفرینش بسته یک نکته از لعل لبش
معجزات انبیا در غمزه جادوی اوست
حاجیان روبر هجیر و بت پرستان روبدیر
روی آشفته از این و آن همه بر روی اوست
نوح و آدم را نجاتی هست از طوفان حشر
زانکه ایشان را پناه وجای در پهلوی اوست
حیف باشد آبروی او بریزد پیش خصم
ای امام راستان آن را که رودرروی اوست