گر تو ای شمع شبی هم نفس من باشی
چه دعا خوشتر از این است که روشن باشی
تا بود دانهٔ خال تو بر آتش شرط است
که به فرمان من سوخته خرمن باشی
با محبّان بلا کش مگر ای عهد شکن
دوستیّ تو همین است که دشمن باشی
بندهٔ نخل قد یار شو ای دل اگرت
هوس این است که آزاده چو سوسن باشی
آب رویی به از این نیست خیالی که چو آب
سرفرازی بگذاری و فروتن باشی