خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

بدین شوخی که تو بنیاد داری

عجب گر خاطری را شاد داری

فراموشت نخواهم کرد گفتی

فراموشت شد این هم یاد داری؟

۳

هوای من نداری تا کی ای سرو

سر و کار مرا بی یاد داری

چه سعی است از نظر افتادن ای اشک

تو می‌دانی که پیش افتاد داری

خیالی آن پسر شوخ و تو سرکش

گله از بخت مادرزاد داری؟