خیز ای ندیم خاصّ درِ پادشاه شو
یعنی که محرم حرم بارگاه شو
چندین چو گرد در پی خیل و حشم مگرد
مرکب ز جای بر کن و میر سپاه شو
گر آبروی دولت جاوید بایدت
ز آن پیشتر که خاک شوی خاک راه شو
ور در سرت هوای گلستان وحدت است
دستان سرای ترجمهٔ لا الاه شو
سر بر رهی بنه که به پایان توان رسید
یعنی ز رسم و راه طلب سر به راه شو
چون دستگیر اهل گناه است رحمتش
انکار را گذار و مقرّ گناه شو
از گمرهی نیافت خیالی کسی مراد
خواهی که ره به دوست بری عذر خواه شو