ما شستهایم ز آینهٔ دیده گرد غیر
زین نقشخانه جلوهٔ او دیدهایم خیر
فارغ بود دل از مدد شیخ خانقاه
آن را که جذب پیر مغان میکشد به دیر
ماییم و طوف کعبهٔ کوی پریوشان
قطع نظر ز ملک سلیمان و وحش و طیر
میل ریاض دهر نبود از عدم مرا
اینجا به عشق لالهرخان آمدم به سیر
دامنکشان به خون فغانی چو بگذری
پوشیده دار جلوهٔ حسنت ز چشم غیر