ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰

شوخی که دلش داغ دل گلشن شد

زینش چه که رخت او چو بخت من شد

گر ماه چهارده شب کرد لباس

مه تیره بگشت بلکه شب روشن شد