ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۳

باز عشقش تازه کرد از نو دل افسرده را

آری آتش آب حیوان است شمع مرده را

از نگاهش دارم امید وصالی زان که گاه

می‌رود صیاد از پی ، صیدِ پیکان خورده را