ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲

به گریه چشم تهی کی کند دل ما را

تهی به گریه نکردست ابر دریا را

زبان گریه نمی دانم، این قدر دانم

که قطره قطره تهی کرده ام دو دریا را

فراق روی عزیزان مرا به جان آورد

فراق صعب بود خاصه ناشکیبا را