ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » هجویات » شمارهٔ ۲

مرا گوئی که تو خصم حقیری

تو هم مرد دبیری نه امیری

مسلمان وار پندت داد خواهم

تو خود پند مسلمان کی پذیری

فراوانت پلنگانند خصمان

مگر با موش خصمی در نگیری

که گر چنگ پلنگی در تو آید

بیاید بر تو می زد تا بمیری