ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - ایضاً له

چو صاحب طالع خویش است مسعود

ملک مسعود ابراهیم مسعود

به عدل و فضل و جود و حشمت و جاه

رسانید است عالم را به مقصود

جهانی داندش دانا نه فانی

سپاهی خواندش خوانا نه معدود

نه چون ذاتش بود کوشنده هر ذات

نه چون عود اوفتد بوینده هر عود

به ملک اندر فریدون است و جمشید

به حکم اندر سلیمان ست و داود

«گذشته در جلالش از فلک قدر

سرشته با وجودش از ازل جود»