جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

دردا که دلم زهجر خون خواهد شد

کارم ز فراق سرنگون خواهد شد

وان راز که در خون دلم بود نهان

با خون ز ره دیده برون خواهد شد