ای بزرگی که ز شیرین سخنت
عقل از جام نکت می نوشید
بهتر از مدح تو کس ننویسد
خوشتر از لفظ تو کس ننیوشید
چاکر از دوری درگاه تو صدر
هم بجانت که ز جان بخروشید
مانعی هست مر او را در پیش
که بسی از پی دفعش کوشید
آسمان کرد نثار اختر خویش
چون رهی خلعت خاصت پوشید
گوهر مدح تو اندردل داشت
کز مسامش همه بیرون جوشید