ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠۴

بحر جود و کرم جمال الدین

ای به رخ فرخ و مبارک پی

نشر صیت سخاوتت به جهان

کرد منسوخ جود حاتم و طیّ

با جوادی تو عجب نبود

گر نماید بخیل حاتم طیّ

در بیان علو تو سخنم

بسپرد زیر پای فرق جدی

التماسی همی کنم از تو

بشنو و گوی و الضمان علی

نوبهار حیات من گشته‌ست

بی نم آب رز چو موسم دی

ز آب رز باشدم حیات بلی

و من الماء کل شیء حی

سخن اینست آن همی خواهم

که یکی باشد از قوافی وی