بحر جود و کرم جمال الدین
ای به رخ فرخ و مبارک پی
نشر صیت سخاوتت به جهان
کرد منسوخ جود حاتم و طیّ
با جوادی تو عجب نبود
گر نماید بخیل حاتم طیّ
در بیان علو تو سخنم
بسپرد زیر پای فرق جدی
التماسی همی کنم از تو
بشنو و گوی و الضمان علی
نوبهار حیات من گشتهست
بی نم آب رز چو موسم دی
ز آب رز باشدم حیات بلی
و من الماء کل شیء حی
سخن اینست آن همی خواهم
که یکی باشد از قوافی وی