نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۲۱ - گفتار والیس

چنین راند والیس دانا سخن

که نوباد شه در جهان کهن

به تعلیم دانش تنومند باد

به دانش‌پژوهی برومند باد

چو فرمود سالار گردنکشان

که هر کس دهد ز‌آنچه دارد نشان

چنین گشت بر من به دانش درست

که جز آب جوهر نبود از نخست

ز جنبش نمودن به جایی رسید

کزو آتشی در تخلخل دمید

چو آتش برون راند برق از بخار

هوا‌یی فرو ماند از او آبدار

تکاشف گرفت آب از آهستگی

زمین سازور گشت از آن بستگی

چو هر جوهر خاص جایی گرفت

جهان از طبیعت نوا‌یی گرفت

ز لطفی که سر جوش آن‌جمله بود

گره بست گردون و جنبش نمود

نیوشاگر این را نخواهد شنید

کز آبی چنین پیکر آمد پدید

نمودار نطفه بر‌ِ راستان

دلیلی‌ست قطعی بر این داستان