رخ تو رشک مه و آفتاب شد هر دو
به خنده لعل تو نقل و شراب شد هر دو
چو دور شد لب و چشم توام ز پیش نظر
ز دیده و دلم آرام و خواب شد هر دو
متاع صبر و سلامت که داشتم زین پیش
فدای نغمه چنگ و رباب شد هر دو
ز بسکه سیل دمادم ز دل به دیده رسید
ببین که خانه چشمم خراب شد هر دو
دل شکسته و جانی که بود شاهی را
در آن سلاسل پر پیچ و تاب شد هر دو