شوق، شهباز محبت را پرست
در حریم انس جان را رهبر است
شوق، دار و خانه اهل بلاست
کلبه پر نور مستان خداست
۳
شوق را گرچه بلند آمد مقام
نیست یکسان اندر او هر خاص و عام
دوستی بی شوق نپذیرد کمال
وانکه بی چوگان نشد گوی رجال
سالکان را در طریقت هر زمان
همتی بخشد خداوند جهان
۶
گرچه هر دم عشق را جولان کنند
اشتیاق قرب را قربان کنند
در طلب یاد نهایت نارواست
زانکه مطلوب همه بی منتهاست