قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۱۱۲ - نامة ای است از قائم مقام به فرزندش

فرزندی محمد بداند: که صاحت مهربان ابوالفتح خان دام اجلاله بتوسط نورچشمی محمدصادق خواهش فرموده بودند که با من در خلوت مکالمه نمایند. آن فرزند از خدم کثیرالسعادت صاحبی استدعا نماید که فردا شب قدمی رنجه فرمایند. اطاق خلوت حاضر؛ کرسی و بخاری موجود است. نظر را بگو:

نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان

وان پرده بگوی تا بیک بار

زحمت ببرد ز پیش مستان

چلواکوله و فسوجن، کبک و قلیه قجری و بورانی در عهدة آقا ملک

پلو را لطف علی ترتیب دهد و طعام شبت را کربلائی محمد قربان متصدی شود. قورمه سبزی را علی، افشره و ترشی را علی محمد.

غلامان را بگو تا مشک سایند

کنیزان را بگو تا عود سوزند

می بخور گرچه مه شعبان است. قهوة و چای با حسن است. قلیان چی گری با واحدی است. افندی هزار بار از اوج کریم دمسازتر و دل نوازتر.

آواز خوش از کام و دهان لب شیرین

گر نغمه کند، ور نه کند دل بفریبد

در پرده عشاق عراق است و صفاهان

از حنجره مطرب مکروه نزیبد

از نظرات عینکی و خطرات پینکی میرزا اسمعیل محفوظ میشوم.

نباید ترک شادی کرد وغم خورد

نه چای و قهوه و را بایست کم خورد

بده ای جان من جام مدیره

که در قزوین چو کرمان است زیره

والسلام