اسم شریفش شیخ نجم الدین و از اکابر عارفین. بعضی از اشعارش را در آتشکده به نام شیخ نجم الدین رازی ثبت کردهاند. آنچه بر فقیر از کتب ظاهر شده اشعار از آن جناب میباشد و مشتبه شده است. لهذا این چند بیت و چند رباعی به نام او نوشته شد:
مِنْاشعاره
دشمن ما را سعادت یار باد
روز و شب با عز و نازش کار باد
هر که کافر خواند مارا، گو بخوان
او میان مؤمنان، دیندار باد
هرکه خاری مینهد در راه ما
خار ما در راه او گلزار باد
هر که چاهی میکند در راه ما
چاه ما در راه او هموار باد
هرکه ملک و مال ما را حاسد است
ملک و مالش در جهان بسیار باد
هر که را مستی زرکوب آرزوست
گو که ما مستیم او هشیار باد
رباعی
تا طارم نُه سپهر آراستهاند
تا باغ جهان طبع پیراستهاند
در خار فزوده و ز گل کاستهاند
چه توان کردن که این چنین خواستهاند
٭٭٭
از بود ونبود کل اشیاء در طلق
گویم سخنی فراخ کن سینه و حلق
بودی و نمودی است وجود اشیاء
بودش همه حق است و نمودش همه خلق
قطعه
منم زرکوب و محصولم ز صنعت
بجز فریادی و بانگی نباشد
همیشه در میان زر نشینم
ولیکن هرگزم دانگی نباشد