بفرمود تا رفت پیشش دبیر
بیاورد قرطاس و مشک و عبیر
نبشتند عهدی ز شاه زمین
سرافراز کیخسرو پاکدین
ز بهر سپهبد گو پیلتن
ستوده به مردی به هر انجمن
که او باشد اندر جهان پیشرو
جهاندار و بیدار و سالار و گو
هم او را بود کشور نیمروز
سپهدار پیروز لشکر فروز
نهادند بر عهد بر مهر زر
بر آیین کیخسرو دادگر
بدو داد منشور و کرد آفرین
که آباد بادا به رستم زمین
مهانی که با زال سام سوار
برفتند با زیجها بر کنار
ببخشیدشان خلعت و سیم و زر
یکی جام مر هر یکی را گهر