غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

از نرگس مست تو مخمورم

هر چند خرابم، معمورم

از لالۀ روی تو می سوزم

چون شمع، وز سر تا پا نورم

از مهر تو سینا سینۀ من

از عشق تو چون شجر طورم

عمری بگذشت بمستوری

امروزه به عشق تو مشهورم

تا روز نشور نخواهد رفت

سودای تو از سر پر شورم

با این همه نزدیکی چنگم

کز ساخت تو بسی دورم

از نیل نوال تو محرومم

وز بزم وصال تو مهجورم

لطفی کن و مفتقر خود را

دریاب که زندۀ در گورم