جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۴۶

شد دیده به عشق رهنمون دل من

تا کرد پر از غصّه درون دل من

زنهار اگر دلم نماند روزی

از دیده طلب کنید خون دل من