گفت اینک راست پَذْرُفتم به جان
کَژ نماید راست در پیش کَژان
گر بگویی اَحولی را: «مَه، یکیست»
گویدت: «این دُوست و، در وحدت شَکیست»
وَر بَرو خندد کسی، گوید: دو است
راست دارد، این سزای بَدخو است
بر دروغان، جمع میآید دروغ
للخبیثات الخبیثین زد فروغ
دلفراخان را بُوَد دستِ فراخ
چشمکوران را عِثارِ سنگلاخ