از مهر ما متاب رخ ای ترک ماهروی
بنما ز روی مهر چو مه گاه گاه روی
از مهر و ماه با تو چه گویم چو بینمت
هم ماه مهر عارض و هم مهر ماه روی
هر جا سواره ای مه بی مهر بگذری
مالند ماه و مهر بر آن خاک راه روی
گر بی نقاب رخ بنمایی چو ماه و مهر
گردند ماه و مهر ز خجلت سیاه روی
رویت بر اوج حسن مه و مهر دیگر است
خواهی به نام مهر و مهش خوان و خواه روی
از مهر و ماه روی تو بس آه می کشم
شد ماه و مهر را سیه از دود آه روی
جامی که شد ز مهر تو چون ماه نو متاب
ای ماه مهرطلعت ازو بی گناه روی