جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۶

هر چند ز چشم ما نهانی

غم نیست چو در میان جانی

بی روی تو زیستن نخواهم

کان مرگ بود نه زندگانی

خواهم به ره تو خاک گردم

چون جلوه کنان سمند رانی

کو تیغ که پیش رویت امروز

داریم هوای جان فشانی

جامی ز غم تو بس خراب است

گفتیم تو را دگر تو دانی