مغنی به آواز چنگ و چغانه
چه خوش گفت وقت صبوح این ترانه
که ای خواجه برخیز کانفاس عمرت
بود مایه دولت جاودانه
درین بزمگه چند غافل نشینی
ز صوت اغانی و جام مغانه
مباش از می لعل غافل زمانی
که پیداست پایان کار زمانه
غنیمت شمر روز عشرت که داند
که روزی دگر زنده باشیم یا نه
به هر خانه کز دوست یابم نشانی
نتابم سر خدمت از آستانه
به کعبه مرو جامی از خانه خود
که خالی نباشد ازو هیچ خانه