جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۶

چون به مسجد بینمت ای قبله من روی تو

پشت بر محراب خواهم روی در ابروی تو

در نمازم دل به سوی توست و رو در قبله گاه

وه چه خوش بودی اگر رو نیز بودی سوی تو

بر مسلمانان ببخشا و مبین هر سو که شد

صد صف طاعت خراب از غمزه جادوی تو

روی تو پیش نظر من جای دیگر در سجود

سر نمی یارم برآوردن ز شرم روی تو

گشته خلق از هر طرف مشغول تسبیح و دعا

من نهانی می کنم با خویش گفت و گوی تو

پست شد آهنگ قد قامت مؤذن را چو دید

شیوه قد بلند و قامت دلجوی تو

هر که را بینی به جایی روی طاعت بر زمین

جامی و رخساره زردی و خاک کوی تو