چو نای بر دل من تنگ شد فضای جهان
رسد به عرش نفیرم ز تنگنای جهان
نه این کبودی چرخ است بلکه شد نیلی
ز زخم سیلی صاحبدلان قفای جهان
مجو دوام طرب زانکه چار حد دارد
به شاهراه حوادث طرب سرای جهان
فتاد رخنه به دیوار دین و پنداری
که هست کنگره کاخ دلگشای جهان
تفاوت خوشی و ناخوشی که در گذر است
بود خشونت سوهان عمرسای جهان
طلسم گنج حقیقت گشای و دم درکش
که ناگهان کشدت در دم اژدهای جهان
وفا مجو ز جهان هر که بود ز اهل وفا
به زیر خاک شد ای خاک بر وفای جهان
قرارگاه تو ملک بقا بود تا چند
شوی فریفته ملک بی بقای جهان
بتاب رخ ز جهان و جهانیان جامی
که قبله گاه امید تو بس خدای جهان