بیمار غمت را نفس بازپس است این
پاس نفسش دار که آخر نفس است این
بی واسطه گفت زبان پرسش او کن
کش واسطه رحمت جاوید بس است این
ای بوالهوس از معرکه عشق و ملامت
بگذر به سلامت که نه جای هوس است این
از ناله ما فارغی ای صاحب محمل
در گوش تو گویی نغمات جرس است این
از گلشن فیروزه چرخم چه گشاید
مرغ دل محنت زدگان را قفس است این
گاهی که خرامی سر من زیر قدم کن
انگار فتاده به زمین خار و خس است این
عمری به درت جامی درمانده به سر برد
یک بار نگفتی که بر این در چه کس است این