تنگ دل مانده به فکر دهن تنگ توام
سنگ بر سینه زنان از دل چون سنگ توام
داشتم حسن عنایت ز رخت چشم ولی
تنگی عیش رسید از دهن تنگ توام
گر شدم لاله صفت غرقه به خون عیب مکن
که بدین گونه ز شوق رخ گلرنگ توام
گاه جنگ آشتی و آشتیت خونریزی ست
کشته آشتی و سوخته جنگ توام
از خط آن چهره میارای که صدگونه صفا
می دهد روی ز آیینه بی رنگ توام
منم آن بلبل شوریده که از گلشن قدس
روی در باغ جهان کرده به آهنگ توام
تار چنگی شدم از ضعف چو جامی و هنوز
نیست ممکن که خلاصی بود از چنگ توام