درین ره خضر همت همرهم بس
حریم نیستی منزلگهم بس
حریف کنج خلوتخانه فقر
دل هشیار و جان آگهم بس
طراز آستین دلق تجرید
و ما توفیقی الا باللهم بس
چرا منت کشم بهر چراغی
فروغ مجلس از شمع مهم بس
مرا گر دولت شاهنشهی نیست
فراغ از دولت شاهنشهم بس
ز بیرون گر لباس تو به تو نیست
جگربسته درون خون ته تهم بس
چو جامی گر نه کوتاه آستینم
ز مشت سفله دست کوتهم بس