آن سرو ناز بر لب بام ایستاده کیست
بر طرف آفتاب کله کج نهاده کیست
بگذار ذکر حور و حدیث قصور او
بالای قصر آمده آن حورزاده کیست
گویند دل برای چه دادی به مهر او
آن کس که دیده شکل وی و دل نداده کیست
هر جا گهی پیاده کند گشت و گه سوار
آنجا گل سوار و سرو پیاده کیست
ای شیخ شهر چند ملامت کنی مرا
بی ذوق جام باده و معشوق ساده کیست
تا دیده اند جام لبش اهل صومعه
آن کو نکرده خرقه خود رهن باده کیست
از پا فتاد جامی و آن شوخ سنگدل
هرگز نگفت بر سر این کو فتاده کیست