گرچه سرو چمن از آب روانی دارد
نتوان پیش قدت گفت که جانی دارد
به لب تشنه نشان می دهد از آب حیات
خاک راهی که ز پای تو نشانی دارد
عاشق ار قد نو خوانده به گمان سرو بهشت
عاشق پاک نظر راست گمانی دارد
زان میان نیست نشان و سختی نیست در آن
سخن آنجاست کسی را که دهانی دارد
نسبتی کرد در آن سوی میانرا به خبال
کمرش بست خیالی که میانی دارد
ای که گفتی ز پیش اشک چو گلگون مدوان
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
باره اندوه و غم بار بک روح کمال
بر دل و دیده گران نیست گر آنی دارد