کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۱

تا سوز تو از میان جان بنشانم

بنشینم و شمعی بمیان بنشانم

چون آرزوی قدّ توام برخیزد

سروی بمیان بوستان بنشانم