کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴

دل باز حدیث شادی افسانه گرفت

در گوی غمت آمد و کاشانه گرفت

گر خانۀ خود سیه نمی خواست دلم

بگرفت سرشک چشم من هر سر راه ...انه گرفت