فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۵۰

سحر، دل ناله‌های زار می‌کرد

چنان که دیده را خونبار می‌کرد

شکایت‌های ایام جوانی

به فایز یک به یک اظهار می‌کرد