ای خدا کمترین گدای توام
چشم بر خوان کبریای توام
می رسم بر در تو هر روزه
شی ء لله زنان به دریوزه
نفس و شیطان که خصم دین منند
چون سگان خفته در کمین منند
گر چنین خوار و بی کسم نگرند
پوست بر من چو پوستین بدرند
از بد این سگان امانم ده
هر چه آنم به است آنم ده