وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۴ - در تغزل

معشوقه دلم به تیر اندوه بخست

حیران شدم و کسم نمی‌گیرد دست

مسکین تن من به پای محنت شد پست

دست غم دوست پشت من خرد شکست