ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳

بر عارض چون گل تو سنبل بدمید

از عنبر تو غالیه بر ماه کشید

غنچه سخنی ز پسته تنگ تو گفت

باد سحر آمد و دهانش بدرید