مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۴

ای پای برنجن من ای بند گران

هستم ز تو روزان و شبان جامه دران

گریان گریان در تو بزاری نگران

کاین محنت من نخواهد آمد به کران