مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۸

عمری بدو کف دو رخ نگارا خستم

نومیدی جان به درد دل در بستم

اکنون ز نشاط وصل تو برجستم

از پای درافتم ار نگیری دستم